معنی dinlenme
dinlenme
استراحت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با dinlenme
dinlenmek
dinlenmek
اِستِراحَت کَردَن، بَرایِ اِستِراحَت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
çimlenme
çimlenme
جَوانِه زَنی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
döllenme
döllenme
باروَر سازی، لِقَاح
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dinlenmiş
dinlenmiş
آرام، اِستِراحَت کَرد
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dinlemek
dinlemek
گوش دادَن، بَرایِ گوش دادَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kirlenme
kirlenme
نَجَاسَت، آلودِگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dilemme
dilemme
مُعضَل، دوراهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی