معنی denetlemek denetlemek ممیّزی کردن، برای نظارت، بازرسی کردن، نظارت کردن دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
dengelemek dengelemek مُتِعادِل کَردَن، تَعَادُل، تَعَادُل بَرقَرار کَردَن، آرام و تَعَادُل داشتَن دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی