معنی bencil
bencil
خودبین، خودخوٰاه، خودشیفته
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
واژههای مرتبط با bencil
Pencil
Pencil
مِداد کِشیدَن، مِداد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
gentil
gentil
مِهرَبان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bancal
bancal
لَرزان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gentil
gentil
مِهرَبان، مُلایِم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
bencilce
bencilce
بِه طُورِ خُودخوٰاهانِه، خُودخوٰاهانِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kecil
kecil
جُزئی، کوچَک، ریز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
benim
benim
مَن، مال مَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
evcil
evcil
خانِگی، داخِلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی