معنی หอบ
หอบ
بی نفس، نفس کشیدن، نفس نفس زدن، سرفه کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با หอบ
ตอบ
ตอบ
پاسُخ دادَن، پاسُخ دَهید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ชอบ
ชอบ
دوست داشتَن، مانَند، تَرجِیح دادَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
มอบ
มอบ
اِعطا کَردَن، پیشنَهاد، بَخشیدَن، اِهدا کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
หอม
หอม
مُعَطَّر، بوی خوب، خُوشبو دار، بِه طُورِ خُوشبو
دیکشنری تایلندی به فارسی
หอน
หอน
غُرغُر کَردَن، نالِه، زوزِه کِشیدَن، غُرِّش کُنَندِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
แอบ
แอบ
پِنهانی، پِنهان کَردَن، با دُزدی و حیلِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อบ
อบ
پُختَن، پُختِه شُدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی