معنی ละลาย ละลาย حل کردن، ذوب شود، ذوب شدن، آب شده، یخ زدایی کردن حَل کَردَن، ذُوب شَوَد، ذُوب شُدَن، آب شُدِه، یَخ زُدایی کَردَن دیکشنری تایلندی به فارسی