جدول جو
جدول جو

معنی รวม

รวม
ادغام کردن، با هم، شامل کردن، جمع آوری کردن، ترکیب کردن، شامل بودن، شامل، یکپارچه کردن، توده کردن، کلّی، کلّی بودن، متّحد شدن، متّحد، در بر گرفتن
دیکشنری تایلندی به فارسی

واژه‌های مرتبط با รวม

บวม

บวม
نَفخ کَردَن، مُتِوَرِّم شُدَن، مُتِوَرِّم، بادکَردِه، وَرَم کَردَن، پُفی، وَرَم کَردِه
دیکشنری تایلندی به فارسی