معنی ยึด
ยึด
مهره کردن، تصاحب، ضبط کردن، تصادر کردن، تصرّف کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ยึด
ยืด
ยืด
طولانی کَردَن، کِشِش، کِشیدَن، دِراز کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی