معنی ผลึก
ผลึก
بلورین، کریستال، بلور شدن، کریستالی شده
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ผลึก
ผลัก
ผลัก
هُل دادَن، فِشار دَهید، زَدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผนึก
ผนึก
مُهر کَردَن، مُهر و موم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลึก
ลึก
عَمیق
دیکشنری تایلندی به فارسی