معنی ทำให้พิการ ทำให้พิการ لنگر کردن، فلج کردن، فلج کننده، معلولیت دادن، آسیب رساندن لَنگَر کَردَن، فَلَج کَردَن، فَلَج کُنَندِه، مَعلولِیَت دادَن، آسیب رِساندَن دیکشنری تایلندی به فارسی