บีบ บีบ فِشُردِه کَردَن، فِشُردَن، مُحکَم گِرِفتَن، مَحدود کَردَن، گاز گِرِفتَن دیکشنری تایلندی به فارسی
รีบ รีบ شِتابزَدِه، عَجَلِه کُن، شِتاب کَردَن، عَجَلِه دار، عَجَلِه کَردَن، تَلاش کَردَن دیکشنری تایلندی به فارسی