معنی ขี่
ขี่
سواری کردن، سوار شدن
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ขี่
สี่
สี่
چَهار
دیکشنری تایلندی به فارسی
ขู่
ขู่
غُرغُر کَردَن، تَهدید کُنَد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ขีด
ขีด
شِکاف ایجاد کَردَن، خَطِّ تیرِه، خراشیدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی