معنی ขยัน
ขยัน
کوشا، سخت کوش، وظیفه شناس، مجتهد، پرکار
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با ขยัน
ขยับ
ขยับ
حَرَکَت دادَن، حَرَکَت کُنید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ขัน
ขัน
سِفت کَردَن، بِه طَرزِ مَسخَرِه ای
دیکشنری تایلندی به فارسی