معنی แกล้งทำ
แกล้งทำ
تظاهر کردن، وانمود کردن، ادّعا کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
واژههای مرتبط با แกล้งทำ
กล้าทำ
กล้าทำ
جُرأت داشتَن، جُرأت اَنجامَش بِدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی