معنی wakala
wakala
نماینده، آژانس، دلّال
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با wakala
nakala
nakala
تِکرَار، یِک کُپی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wacana
wacana
گُفتار، گُفتِمَان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
şakayla
şakayla
شوخ طَبعانِه، بِه شوخی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
makali
makali
دانِه داری، لَبِه، تیزی، زَنَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wakili
wakili
وَکیل دادگُستَری، یِک وَکیل، مُشاوِر حُقوقی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wakati
wakati
لَحظِه، زَمان، بِه مُوقِع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nakal
nakal
شِیطانی، شِیطون، شِیطَنَت آمیز، شَرارَت، شورِشگَر، شوخ
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
akali
akali
سوزان، تیز
دیکشنری سواحیلی به فارسی