ustawiać ustawiać رَد شُدَن، اَز بِین رَفتِه اَست، تَنظِیم کَردَن، کوک کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی
ustaca ustaca ماهِرانِه، اُستادانِه، هُنَرمَندانِه، چابُکانِه، ماهِر، بِه طُورِ اُستادانِه، با مَهارَت دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
usawa usawa تَعَادُل، بَرابَری، بَرابَری طَلَبی، عِدالَت، بی طَرَفی، یِکنَواختی دیکشنری سواحیلی به فارسی
usafi usafi پاکیزِگی، بِهداشت، تَرتِیب، پاکی، پاک سازی، نَظَافَت، مُرَتَّب بودَن دیکشنری سواحیلی به فارسی