ترجمه uraibu به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با uraibu
karibu
- karibu
- دَر حالِ نَزدیک شُدَن، تَقریباً، نَزدیک، نَزدِیکی، بِه طُورِ نَزدیک، مُجاوِر، مُجاوِرَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
aibu
- aibu
- شَرمَندِه، شَرمَندِگی، مَعمولی، خِجالَتی، خِجالَت زَدِه، شَرم، رُسوایی، شَرم آوَر، بی مُرُوَّت، بی اِحتِرامی، تَحقِیر شُدِه، تَحقیرآمیز، تَوهِین شُدِه، شَرمگین، فَضیحَت آمیز، شَرم زَدِه، شَرم آوَری، بی شَرم، خِجالَت، تَرسو، نَدانِستَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی