ترجمه ukaribu به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با ukaribu
karibu
- karibu
- دَر حالِ نَزدیک شُدَن، تَقریباً، نَزدیک، نَزدِیکی، بِه طُورِ نَزدیک، مُجاوِر، مُجاوِرَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujaribu
- kujaribu
- جُرأت داشتَن، بَرایِ اِمتِحان کَردَن، آزمایِش کَردَن، دَست و پا زَدَن، ماجَراجویی کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuharibu
- kuharibu
- خَراب کَردَن، نابود کَردَن، فاسِدکُنَندِه، آسیب رِساندَن، ویران کَردَن، تَخرِیبی، ویرانگَر، آسیب زَدَن، آلودِگی ایجاد کَردَن، هَموار کَردَن، خَرابکاری کَردَن، ضایِع کَردَن، ویرانگَری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkarimu
- mkarimu
- خُوش بَرخُورد، سَخاوَتمَندانِه، خُوشایَند، مَؤَدَّب، بَخِیل، اِهداکُنَندِه، خُوش رَفتار، مِهمان نَواز، مِهرَبان، خِدماتی، با سَخاوَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی