معنی ufanisi ufanisi سازگاری، بهره وری، صلاحیّت، مؤثّر بودن، تطابق، چابکی، اختلال، اثر بخشی، کارایی، بازدهی، الاستطاعه، غنی سازی، تسهیل، تناسب اندام، فراخی، زرق و برق، صرفه جویی، نبوغ، دانه داری، سرسبزی، فایده گرایی دیکشنری سواحیلی به فارسی