معنی uchunguzi uchunguzi استعلام، تحقیق، کشف، بازجویی، مشاهده، بازرسی، نظرسنجی دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchunguza kuchunguza کاوُش کَردَن، بَرایِ بَررَسی، بَررَسی کَردَن، تَحقِیق کَردَن، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن دیکشنری سواحیلی به فارسی