ترجمه thibitisha به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با thibitisha
kuthibitisha
- kuthibitisha
- مُطمَئِن شُدَن، بَرایِ تَأیید، گُواهی دادَن، تَأیید کَردَن، اِثبات کَردَن، تَصوِیب کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
uthibitisho
- uthibitisho
- قَدردانی، تَأیید، تَحقِیق، تَصدِیق، قَطعیَّت، تَصوِیب، تَاکید مُجَدَّد، تأَییدیِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی