معنی rais
rais
ریاست جمهوری، رئیس جمهور
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با rais
frais
frais
تازِه، هَزینِه ها، خُنَک، سَرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mais
mais
بیشتَرِ
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rasis
rasis
نِژادپَرَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
urais
urais
فَرماندِهی، ریاسَت جُمهوری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
raia
raia
شَهروَند، شَهروَندان، مَدَنی، غِیرِ نِظَامی
دیکشنری سواحیلی به فارسی