معنی mwisho
mwisho
انتهایی، پایان، قطعیّت، نهایی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با mwisho
mwishowe
mwishowe
دَر نَهایَت، دَر پایان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
muwasho
muwasho
خارِش، تَحریک
دیکشنری سواحیلی به فارسی
maisha
maisha
مَعیشَت، زِندِگی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mismo
mismo
مُشَابِه، هَمان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
misto
misto
مَخلوط، مُختَلَط
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
mwiko
mwiko
اِنکار، تابو
دیکشنری سواحیلی به فارسی