kuzidi kuzidi فَراتَر رَفتَن، تَجاوُز کُنَد، غَرق کَردَن، غِیرِقابِلِ تَحَمُّل دیکشنری سواحیلی به فارسی
dziki dziki وَحشیانِه، بِه طَرزِ وَحشیانِه ای، وَحشی، غِیرِ مُتِمَدِّن، مَعنی، وَحشی گَری، شَدید دیکشنری لهستانی به فارسی