ترجمه mharibu به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با mharibu
kuharibu
- kuharibu
- خَراب کَردَن، نابود کَردَن، فاسِدکُنَندِه، آسیب رِساندَن، ویران کَردَن، تَخرِیبی، ویرانگَر، آسیب زَدَن، آلودِگی ایجاد کَردَن، هَموار کَردَن، خَرابکاری کَردَن، ضایِع کَردَن، ویرانگَری کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mkarimu
- mkarimu
- خُوش بَرخُورد، سَخاوَتمَندانِه، خُوشایَند، مَؤَدَّب، بَخِیل، اِهداکُنَندِه، خُوش رَفتار، مِهمان نَواز، مِهرَبان، خِدماتی، با سَخاوَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی