معنی maziwa
maziwa
شیری، شیر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با maziwa
hazina
hazina
گَنجینِه کَردَن، گَنج
دیکشنری سواحیلی به فارسی
lazima
lazima
اَمری، بایَد، اِلزامی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mazoea
mazoea
آشنایی، عادات، عادَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
nazwa
nazwa
نام گُذاری، تَماس بِگیرید، نام
دیکشنری لهستانی به فارسی
mzima
mzima
بالِغ، کُل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
ziwa
ziwa
زَنگ زَدِه، خَطیب
دیکشنری سواحیلی به فارسی