معنی kwa salio
kwa salio
به طور باقی مانده، برای بقیه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kwa salio
kwa kilio
kwa kilio
بِه طُورِ فریادکُنان، بَرایِ گِریِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kali
kwa kali
شدیداً، بِه شِدَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی