معنی kwa kulia
kwa kulia
نالان گونه، با گریه کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kwa kulia
kwa kuzuia
kwa kuzuia
بازدارَندِه، بَرایِ پیشگیری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kutii
kwa kutii
با تَسلِیم، دَر اِطاعَت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kuoza
kwa kuoza
بِه طُورِ گَندیدِه، تَوَسُط پوسیدِگی، بِه طُورِ فاسِد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kujua
kwa kujua
با آگاهی، آگاهانِه، با اِطِّلاع
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kilio
kwa kilio
بِه طُورِ فریادکُنان، بَرایِ گِریِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kali
kwa kali
شدیداً، بِه شِدَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wa kulea
wa kulea
فَرزَندخواندِگی، اَز بالا بُردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی