معنی kwa kugusa
kwa kugusa
به طور تأثیرگذار، با لمس، لمس کننده
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kwa kugusa
wa kugusa
wa kugusa
لَمسی، اَز لَمس
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kuzuia
kwa kuzuia
بازدارَندِه، بَرایِ پیشگیری
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kuruka
kwa kuruka
با پَرِش و جَهش، با پَرواز، با جَهش و پَرِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa ruhusa
kwa ruhusa
بِه طُورِ مُجاز، با اِجازِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kwa kujua
kwa kujua
با آگاهی، آگاهانِه، با اِطِّلاع
دیکشنری سواحیلی به فارسی