ترجمه kuzungumza به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuzungumza
kuzungusha
- kuzungusha
- مارپیچ کَردَن، چَرخاندَن، دایِرِه کَردَن، جا بِه جا کَردَن، چَرخیدَن، پیچیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzunguka
- kuzunguka
- دُور زَدَن، اَطراف، چَرخِش، مَحصور کَردَن، غَلتیدَن، چَرخیدَن، اِحاطِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupunguza
- kupunguza
- کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد، جَمع کُنَندِه، تِعداد زیاد کاهِش دادَن، کاهِش، کَسر کَردَن، کوتاه کَردَن، تَعدِیل، مُلایِم کَردَن، تَنگ کَردَن، بُریدَن، تَسکِین دادَن، آرام کَردَن، بُرِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی