معنی kuzunguka
- kuzunguka
- دور زدن، اطراف، چرخش، محصور کردن، غلتیدن، چرخیدن، احاطه کردن
واژههای مرتبط با kuzunguka
kuzunguza
- kuzunguza
- خِر خِر کُنَندِه، چَرخاندَن
kuzungusha
- kuzungusha
- مارپیچ کَردَن، چَرخاندَن، دایِرِه کَردَن، جا بِه جا کَردَن، چَرخیدَن، پیچیدَن
kuzungumza
- kuzungumza
- گَپ زَدَن، صُحبَت کَردَن، پُرگُفتَن
kutenguka
- kutenguka
- تَجزِیَه، مُنحَرِف کَردَن
ikizunguka
- ikizunguka
- جُنبِش کُنان، چَرخیدَن بِه اَطراف
kupunguza
- kupunguza
- کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد، جَمع کُنَندِه، تِعداد زیاد کاهِش دادَن، کاهِش، کَسر کَردَن، کوتاه کَردَن، تَعدِیل، مُلایِم کَردَن، تَنگ کَردَن، بُریدَن، تَسکِین دادَن، آرام کَردَن، بُرِش کَردَن
kuanguka
- kuanguka
- فَروَری کَردَن، سُقوط کَردَن، فُروریختِه، پاشیدِگی، اُفتادَن، زَمین خُوردَن، اُفت کَردَن
kupungua
- kupungua
- کاهِش، کاهِش یابَد، اِنقِباض، کاهِش یابَندِه، کَم شُدَن، کاهِش یافتَن، لاغَر کَردَن، مُردِه، کوچَک شُدَن، فُروکِش کَردَن
kufungua
- kufungua
- باز کَردَن، بَرایِ باز کَردَن، باز کَردَن رول ها، باز کَردَن گِرِه ها، باز کَردَن بَستِه بَندی