ترجمه kuzua به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuzua
kuzuia
- kuzuia
- مَمنوع کَردَن، جِلوگیری کُنَد، مُمانِعَت کَردَن، مَسدود کَردَن، بافِر شُدَن، بازداشت کَردَن، مُحَرِّک، بازدارَندِگی، بازدارَندِه، مُخالِفَت کَردَن، پیشگیری، مانِع شُدَن، عایِق بَندی کَردَن، جِلوگیری کَردَن، مَحدود کَردَن، تَحرِیم کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzaa
- kuzaa
- ایجاد کَردَن، زایمان کُند، باروَر سازی، ضَرب کَردَن، تَولِید مِثل کَردَن، فَرزَند داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuvua
- kuvua
- گِرِفتار کَردَن، ماهیگیری کَردَن، ماهی گِرِفتَن، تور اَنداختَن، کَندَن، گِرِفتَن، لِباس دَرآوَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی