معنی kuzidiana
kuzidiana
پوشاندن، با هم بجنگند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuzidiana
kuzidisha
kuzidisha
بَدتَر کَردَن، ضَرب کُنَند، اِغراق کَردَن، ضَرب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzaliana
kuzaliana
تَولِید مِثل کَردَن، نِژاد
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzidiwa
kuzidiwa
وَخیم تَر، غَرق شُدِه، خَفِه شُدِه، خَفِه کُنَندِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی