ترجمه kuuza به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuuza
kuoza
- kuoza
- دَر حالِ فُروپاشی، پوسیدِگی، فاسِد شُدَن، فاسِد، دَر حالِ فِساد، زَوال یافتَن، فَرسایِش یافتَن، فَرسایِشی، کَپَک زَدِه، تَعَفُّن، گَندیدَن، گَندیدِه، فَساد
دیکشنری سواحیلی به فارسی