معنی kuuliza kuuliza نظرسنجی کردن، پرسیدن، پرس و جو کردن، پرسشگر، بازجویی کردن، پرسش کردن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuumiza kuumiza رَنجاندَن، صَدَمِه زَدَن، آزُردِه کَردَن، موذی، آسیب رِساندَن، تَحمیل کَردَن، آسیب زَدَن، دَردناک، زَخم زَنَندِه، دَردآوَر دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutuliza kutuliza آرام کَردَن، آرام باش، دِلداری دادَن، خاموش کَردَن، اِطمینان دادَن دیکشنری سواحیلی به فارسی