ترجمه kutenguka به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kutenguka
kuzunguka
- kuzunguka
- دُور زَدَن، اَطراف، چَرخِش، مَحصور کَردَن، غَلتیدَن، چَرخیدَن، اِحاطِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuanguka
- kuanguka
- فَروَری کَردَن، سُقوط کَردَن، فُروریختِه، پاشیدِگی، اُفتادَن، زَمین خُوردَن، اُفت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی