ترجمه kusimamisha به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
معنی kusimamisha
- kusimamisha
- توقّف، برای توقّف، بر پا کردن، سنبه کردن، آویزان کردن، متوقّف کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kusimamisha
kuimarisha
- kuimarisha
- تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت کُنَد، قَوی کَردَن، اِدغام کَردَن، عَمیق تَر کَردَن، رَقیق سازی، غَنی کَردَن، تَحکیم کَردَن، سَخت کَردَن، تَشدِید، شَدید کَردَن، بازسازی کَردَن، پیچاندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی