معنی kusanyikisha
kusanyikisha
جمع آوری کردن، مونتاژ کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kusanyikisha
kuandikisha
kuandikisha
ثَبتِ نام کَردَن، بَرایِ ثَبت نام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusanyikiza
kusanyikiza
جَمع کَردَن، را فِشار دَهید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufanikisha
kufanikisha
اَنجام دادَن، بِه دَست آوَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی