ترجمه kusagika به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kusagika
kushika
- kushika
- گِرِفتَن، نِگَه داشتَن، مُحکَم گِرِفتَن، چَنگ زَدَن، چَسبیدَن، قابِض، اِشغال کَردَن، تَصَرُّف کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusaga
- kusaga
- خُرد کَردَن، آسیاب کَردَن، فِشُردَن، قابِلِ فِشُردَن، رَندِه کَردَن، خراشیدَن، خُردکُنَندِه، لَهو کَردَن، شیر دوشیدَن، پودر کَردَن، خُردایِش
دیکشنری سواحیلی به فارسی