جدول جو
جدول جو

معنی kupunguza

kupunguza
کاهش دادن، کاهش دهد، جمع کننده، تعداد زیاد کاهش دادن، کاهش، کسر کردن، کوتاه کردن، تعدیل، ملایم کردن، تنگ کردن، بریدن، تسکین دادن، آرام کردن، برش کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

واژه‌های مرتبط با kupunguza

kupungua

kupungua
کاهِش، کاهِش یابَد، اِنقِباض، کاهِش یابَندِه، کَم شُدَن، کاهِش یافتَن، لاغَر کَردَن، مُردِه، کوچَک شُدَن، فُروکِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

kuchunguza

kuchunguza
کاوُش کَردَن، بَرایِ بَررَسی، بَررَسی کَردَن، تَحقِیق کَردَن، مُورِدِ بَررَسی قَرار دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

kufungua

kufungua
باز کَردَن، بَرایِ باز کَردَن، باز کَردَن رول ها، باز کَردَن گِرِه ها، باز کَردَن بَستِه بَندی
دیکشنری سواحیلی به فارسی

kupuuza

kupuuza
بی تَوَجُّهی کَردَن، نادیدِه گِرِفتَن، غِفلَت کَردَن، بی تَوَجُّه، سَهل اِنگار، حَذف کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی