جدول جو
جدول جو

معنی kupiga

kupiga
زدن، ضرب و شتم کردن، ضربه زدن، آب شدن فلز، زور زدن، کوبیدن، پوست کندن، چسباندن، تپش داشتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

واژه‌های مرتبط با kupiga

kupinga

kupinga
تَحرِیم کَردَن، مُقاوِمَت کُن، مُخالِفَت کَردَن، مُقابَلِه کَردَن، مُخالِف، اِعتِراض کَردَن، رَد کَردَن، بی مِیلی، مُقاوِمَت کَردَن، جَواب تُند دادَن، نادیدِه گِرِفتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی

kupima

kupima
آزمایِش کَردَن، اَندازِه گیری، کالیبرِه کَردَن، اَندازِه گیری کَردَن، اَندازِه گِرِفتَن، مِقیاس کَردَن، اَندازِه کَردَن، وَزن کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی