معنی kuoza kuoza در حال فروپاشی، پوسیدگی، فاسد شدن، فاسد، در حال فساد، زوال یافتن، فرسایش یافتن، فرسایشی، کپک زده، تعفّن، گندیدن، گندیده، فساد دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuoka kuoka پُختَن، پُخت، کَباب پَز کَردَن، بِرِشتِه کَردَن، بَر تِست کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی