معنی kuomba kuomba درخوٰاست کردن، دعا کردن، التماس کردن، درخوٰاست دادن، التماس کننده دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubomoa kubomoa ویران کَردَن، پارِه کَردَن، جُدا کَردَن، شِکَنَندِه، ویرانگَر دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuziba kuziba مَسدود کَردَن، پِلاگین، خَفِه کَردَن، گِرِفتِگی کَردَن، وَصلِه زَدَن دیکشنری سواحیلی به فارسی