معنی kunyoa
- kunyoa
- اصلاح کردن، تراشیدن
واژههای مرتبط با kunyoa
kunywa
- kunywa
- نوشیدَن، بَرایِ نوشیدَن
konyol
- konyol
- بی مَعنی، اَحمَق، خَندِه دار، خَفَن، بی فِکر، مَسخَرِه، مُزاحِمَت، مُضحِک
kinywa
- kinywa
- دَهانی، دَهان
kuonya
- kuonya
- تَوصِیَه کَردَن، بَرایِ هُشدار دادَن، اِحتیاط کَردَن
kuondoa
- kuondoa
- حَذف، حَذف کُنید، عَزل کَردَن، نَقض، زُدودَن، خَلع کَردَن، حَذف کَردَن، اَز بِین بُردَن، نابودی، مَحروم کَردَن، بَرکِنار کَردَن، پاکسازی کَردَن، رَها کَردَن، تَرک کَردَن
kuokoa
- kuokoa
- نَجَات دادَن، ذَخیرِه کَردَن، صَرف کَردَن
kunyonya
- kunyonya
- جَذب کَردَن، جَذب کُنَند، مَکِش
kunyonga
- kunyonga
- خَفِه کَردَن، آویزان کَردَن
kunyima
- kunyima
- بی کَس کَردَن، اِنکار کُنَد، مَحروم کَردَن