معنی kungʹoa
kungʹoa
پاره کردن، ریشه کن کردن، کندن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kungʹoa
kungʹaa
kungʹaa
خیرِه کُنَندِه، دِرَخشیدَن، دِرَخشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kungʹara
kungʹara
بَرتَری یافتَن، دِرَخشیدَن، دِرَخشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kung’aa
kung’aa
صاف، دِرَخشیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunyoa
kunyoa
اِصلاح کَردَن، تَراشیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunga
kunga
دِرَخشِش کَردَن، ذرِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی