معنی kung’aa
kung’aa
صاف، درخشیدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kung’aa
kungʹaa
kungʹaa
خیرِه کُنَندِه، دِرَخشیدَن، دِرَخشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kungʹoa
kungʹoa
پارِه کَردَن، ریشِه کُن کَردَن، کَندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kungʹara
kungʹara
بَرتَری یافتَن، دِرَخشیدَن، دِرَخشان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kunga
kunga
دِرَخشِش کَردَن، ذرِّه
دیکشنری سواحیلی به فارسی