معنی kumwagika
kumwagika
سرریز شدن، ریختن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kumwagika
kumwalika
kumwalika
دَعوَت دادَن، تا او را دَعوَت کُند
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumwagilia
kumwagilia
پاشیدَن، آبیاری، آب دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusagika
kusagika
فِشُردِه، آسیاب کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumwaga
kumwaga
آب کِشیدَن، ریختَن، اَنداختَن، پاشیدَن، چِکیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی