معنی kumtaja
kumtaja
نام گذاشتن، او را نام ببر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kumtaja
kutaja
kutaja
نام گُذاری، ذِکر کَردَن، اِظهار نَظَر کَردَن، اِصطِلاح کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumwaga
kumwaga
آب کِشیدَن، ریختَن، اَنداختَن، پاشیدَن، چِکیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutaka
kutaka
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutaga
kutaga
تُخم گُذاری کَردَن، دِراز کِشیدَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی