kuhamia kuhamia مُهاجِرَت کَردَن، حَرَکَت کَردَن، سَکَنِه گُذاری کَردَن، جا بِه جا کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kumaliza kumaliza کامِل کَردَن، بِه پایان رِساندَن، تُهی کَردَن، پایان دادَن، نَهایی کَردَن، تَمام کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی