ترجمه kukaa به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kukaa
kuzaa
- kuzaa
- ایجاد کَردَن، زایمان کُند، باروَر سازی، ضَرب کَردَن، تَولِید مِثل کَردَن، فَرزَند داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kukata
- kukata
- قَطع کَردَن، بُریدَن، بُرِش زَدَن، بُرِش کَردَن، حَذف کَردَن، بُرِش دادَن، کوتاه سازی
دیکشنری سواحیلی به فارسی