معنی kujifungia
- kujifungia
- سخت شدن، خودت را قفل کن
واژههای مرتبط با kujifungia
kujivunia
- kujivunia
- مُتِکَبِّر، بَرایِ اِفتِخار کَردَن، اِفتِخار کَردَن، بِه رُخ کِشیدَن، مُتِکَبِّرانِه، مُفتَخِر، خُود را مَغرور نِشان دادَن، خُودخوٰاهانِه
kujifunza
- kujifunza
- کارآموزی کَردَن، بَرایِ یادگیری، یاد گِرِفتَن
kujiunga
- kujiunga
- وابَستِه کَردَن، بَرایِ پِیوَستَن بِه، پِیوَستَن
kufungia
- kufungia
- مَحصور کَردَن، اِنجِماد